چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۲۵ ب.ظ
اندیشه های اجتماعی
یک روز از سرِ بیکاری به بچههای کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که فقر بهتر است یا عطر؟ قافیه ساختن از سرگرمیهایم بود. چند نفری از بچهها نوشتند.
از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب میکردند. نوشته بودند که فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز میکند و او را بیدار نگه میدارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش میکند. عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.
فقط یکی از بچه ها نوشته بود عطر. انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود عطر حسهای آدم را بیدار میکند که فقر آنها را خاموش کرده است.