واژه فمینیسم از کلمه لاتین Femina یعنی جنس زن گرفته شده است و در قرن نوزدهم برای توصیف زنانه شدن بدن مرد یا توصیف زنانی که خصوصیات مردانه داشته اند استفاده می شده است اما در قرن بیستم این مفهوم تغییر کرد و از آن به بعد به جنبش فکری یا نظریه ای گفته می شود که معتقد است زنان به علت جنس خود در طول تاریخ به فرودستی کشیده شده اند و تحت تبعیض های گوناگون قرار گرفته اند

واژه فمینیسم از کلمه لاتین Femina یعنی جنس زن گرفته شده است. و در قرن نوزدهم برای توصیف زنانه شدن بدن مرد یا توصیف زنانی که خصوصیات مردانه داشته‌اند؛ استفاده می‌شده است. اما در قرن بیستم این مفهوم تغییر کرد و از آن به بعد به جنبش فکری یا نظریه‌ای گفته می‌شود که معتقد است زنان به علت جنس خود در طول تاریخ به فرودستی کشیده شده‌اند و تحت تبعیض‌های گوناگون قرار گرفته‌اند.

توصیف‌های پذیرفته شده از فمینیسم را می‌توان این گونه بیان کرد:

الف- فمینیسم نظریه‌ای است مبتنی بر برابر کردن حقوق زنان با مردان در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی.

ب- فمینیسم جنبش سازمان یافته‌ای است جهت دستیابی به این حقوق.

ج- فمینیسم رسمیت دادن به تقاضای زنان در جامعه‌ای به عنوان یک گروه و نیز رسمیت دادن به نظریه‌ای ارائه شده توسط زنان است.

د- فمینیسم نظریه‌ای است که بر ضرورت تغییرات وسیع جهت افزایش قدرت زنان تأکید می‌کند.

خانم لرنر محقق سرشناس فمینیست در تعریف فمینیسم ما را به دو مفهوم «حقوق زنان» و مسئله «رهایی» (Fmancipation) ارجاع می‌دهد. او می‌گوید: فمینیسم جنبشی است با هدف تحقق بخشیدن به حقوق برابر زنان با مردان در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی و تضمین دستیابی آنها به همگی حقوق و امکاناتی که مردان در بخش‌های مختلف اجتماع از آنها برخوردارند. این می‌تواند به این معنا باشد که جنبش زنان برای حقوق شهروندی مبارزه می‌کند که عمدتا یک هدف رفرمیستی تلقی می‌شود.

جنبش «سافرجت‌ها» در قرن نوزدهم را که برای چنین حقوقی مبارزه کردند؛ می‌توان به عنوان مثال ذکر کرد:

- واژه‌ رهایی یا Emancipation به معنای آزادی از قیدها و محدودیت‌هایی است که صرفا به خاطر جنسیت (gender) بر سر راه زنان گذاشته شده است. رهایی به معنای برخورداری از حق تصمیم‌گیری و خود مختاری زن است.

- رهایی از قید و بندهای معمول به لحاظ جنسیت، آزادی از محدودیت‌هایی است که بر اساس استدلال بیولوژیک در عرصه‌های اجتماعی بر زنان اعمال می‌شود.

- آزادی در تصمیم‌گیری به معنای این است که آزاد باشیم تا هدفمان را خود معین و نقش اجتماعی خود را مشخص کنیم و آزاید آن را داشته باشیم تا در مورد بدن خود تصمیم بگیریم.

- خودمختاری به معنای این است که به موقعیت اجتماعی خود، با کار و تلاش فردی خود دست یابیم و نه به خاطر تعلقات خانوادگی و یا از طریق ازدواج.

- خودمختاری به معنای استقلال مالی و آزادی در انتخاب شیوه زندگی است. خودمختاری تمامی این موراد را شامل شده و تحول رادیکال ارزش‌ها، نظریه‌ها و جامعه را ایجاد می‌کند.

- سیمون دوبووار فمینیسم را به طور کلی به معنای فعالیت و مبارزه در راه خواسته‌های زنان می‌داند.

ماری لوئیزه جانسون فمینیسم را مبارزه علیه sexism یعنی سوء استفاده از جنس زن در اجتماع و یا مبارزه علیه آن می‌داند.

برخی از زنان رادیکال‌تر، درک‌شان از فمینیسم در هم شکستن سیستم پدرسالارانه به مثابه سیستم موجود و برانداختن تقسیم کار بر حسب جنسیت به ویژه در خانواده است.

نظرات و دیدگاه‌های مختلفی در میان فمینیست‌های جهان وجود دارد. به این علت از دهه ۱۹۸۰ میلادی به جای فمینیسم، از واژه‌ای «فمینیسم‌ها» استفاده می‌شود. به این معنی که اگر چه همه فمینیست‌ها، نسبت به رفع هر گونه تبعیض‌ جنسیتی متعهد هستند، اما رهیافت‌های فلسفی و سیاسی و شیوه‌های مبارزاتی جهت محور تبعیض جنسیتی یکدست نیست و دیدگاه‌های متنوعی وجود دارد. اما همین تنوع گفتمامن فمینیستی باعث غنای فمینیسم و عامل انسجام و پایدایر این تفکر شده است و امروزه تأثیرات مبارزات فمینیستی در سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی ها در سطح ملی و بین‌امللی به وضوح دیده می‌شود.

در پایان باید گفت که هدف اصلی فمینیسم مبارزه علیه نقش از پیش تعیین شده برای زن از سوی اجتماع است. هدف اصلی دست یافته به شخصیتی است که سمتگیری به سوی ارزش‌های مردانه و شیوه‌ رفتار مردانه را سرمشق خود قرار نمی‌دهد.